.

 

  شناخت اجمالی

یکی از قبایلی که در کوفه می‌زیست «کِنده» بود. حجر را به سبب آن که از این قبیله بود، حجر بن عَدی کِندی می‌گفتند. چون اهل خیر بود و قدم در مسیر خیر می‌گذاشت، به «حُجر الخیر» نیز معروف بود.

پیش اسلام به دنیا آمده بود؛ اما در سال های آخر عمر رسول خدا(ص) توفیق یافت که مسلمان شود. از این رو، بهره‌گیری وی از حضور پیامبر، چندسالی بیش نبود؛ اما پیوسته در عمر خویش، پیکارگری در راه حق بود. در جنگ قادسیه در زمان خلیفه دوم حضور داشت و فاتح «مَرج عذرا» بود. (1)

وی، عابدی پارسا، مجاهدی ظلم‌ستیز، آمر به معروف و ناهی از منکر بود و از پیامبر خدا و امیرمؤمنان حدیث روایت می‌کرد. او شیفته نماز و نیایش، مستجاب الدعوه و از اصحاب برجسته پیامبر خدا (ص) بود. چنان دلباخته زهد و عبادت و نماز و روزه بود که او را «راهب اصحاب محمد» می‌گفتند(2). پیوسته باوضو بود. هرگاه وضو می‌ساخت، به نماز می‌ایستاد. هم در زیبایی چهره، از خوش سیماترین مردان کوفه بود(3) و هم در زیبایی روح و کمال اخلاقی، از نوادر روزگار به شمار می‌رفت.

 ((حجر)) در حوادث تاریخی

حجر بن عدی پس از افتخار شرف‌یابی به محضر رسول خدا(ص) و ایمان آوردن به آیین او، پیوسته در راه گسترش این مکتب و دفاع از آن می‌کوشید، سخنان پیامبر را می‌شنید و به دیگران می‌رساند. چون در عراق می‌زیست، از حوادث مدینه که مرکز خلافت بود، کمی دور بود؛ اما در جریان حق و باطل بی‌تفاوت نبود.

وقتی یار پارسا و انقلابی پیامبر، ابوذر غفاری را به «رَبَذه» تبعید کردند و آن بزرگ‌مرد در تبعیدگاهش غریبانه به شهادت رسید، حجر بن عدی و مالک اشتر از جمله کسانی بودند که شاهد جان‌باختن ابوذر بودند و بر پیکر آن صحابی نستوه، نماز خواندند. (4)

موضع سیاسی حجر، جانبداری از حق مجسم در وجود علی‌بن ابی‌طالب علیه السلام بود و با حکمان غاصب هرگز کنار نیامد و در اعلام مواضع خویش بی‌پروا بود و سازش کاری نداشت.

وی شاهد ماجراهای تلخ آن روزگار در عرصه خلافت و حکومت بود و خون دل می‌خورد، تا آن که پس از کشته شدن عثمان، حجر بن عدی فرصت را مغتنم شمرد و در جبهه نورانی علوی، همه ظرفیت وجودی خویش را به کار گرفت و با همه توان به میدان آمد. حتی در عرصه فرهنگ دینی و نقل حدیث نیز از راویان معتبری به شمار می‌آمد که تنها از علی(ع) روایت می‌کرد، نه از دیگران! و در سروده‌های خویش حتی در میدان جنگ جمل، علی علیه السلام را وصی راستین پیامبر خدا معرفی می‌کرد و از خداوند متعال، سلامتی آن وجود پربرکت و هدایتگر را که ولی خدا و وصی پیامبر بود، مسئلت می‌کرد.

جبهه نبرد صفین، موقعیت دیگر بود که حجر توانست با حمایت از امام خویش، جوهره ناب ایمان خود را به نمایش بگذارد. امام، او را فرمانده قبیله‌اش کنده قرار داد. (5)

در نبردنهروان(جنگ باخوارج)، حضرت علی(ع) به سبب رشادت و اخلاص و کاردانی حجر بن عدی، او را به فرماندهی جناح راست خویش گماشت. (6)

 

 

مزار «حجر بن عدی» پیش از تخریب

 

حجر هنگام ضربت‌خوردن امیرالمؤمنین(ع)

وقتی ابن ملجم و وردان و شبیب، برای کشتن حضرت علی(ع) همدست شدند، تصمیم خود را با اشعث بن قیس در میان گذاشتند. او که از دشمنان کینه توز خاندان پیامبر بود و در همه دسیسه ها دست داشت، با آنان همکاری کرد و در آن شب شوم که علی(ع) ضربت خورد، در آن توطئه همدست آنان بود.

آن شب، حجربن عدی در مسجد خوابیده بود. شنید که اشعث به ابن ملجم می‌گفت: زودباش، بجنب، وگرنه روشنی صبح رسوایت می‌سازد. حجر از این گفت و گو احساس خطر و توطئه کرد. به سرعت از مسجد بیرون آمد و به سمت خانه علی علیه السلام روان شد تا آن حضرت را از خطری که در کمین او است آگاه سازد. از مسجد به خانه علی علیه السلام دو را بود. حجربن عدی از یک راه به سوی خانه امام روان شد و امام از مسیر دیگری راه مسجد را در پیش گرفت و به هم بر نخوردند و... آن حادثه واقع شد و حجر و دیگران، وقتی به مسجد رسیدند که کار از کار گذشته بود و می‌گفتند: علی کشته شد! (7)

  دستگیری حجر توسط ابن‌زیاد

پس از مرگ مغیره والی کوفه، زیاد بن ابیه به ولایت کوفه منصوب شد. بصره را نیز تحت فرمان داشت. شش ماه از سال در کوفه می‌ماند، شش ماه دیگر را در بصره.اولین بار که زیاد به عنوان والی وارد کوفه شد، سخنرانی تند و تهدیدآمیزی بر ضد مخالفان کرد. بارزترین چهره مخالف، حجربن عدی بود. در سال‌ها پیش، حجر و ابن‌زیاد با هم دوست و همفکر بودند، ولی زیاد به امویان پیوست.

حجر را خوب میشناخت و از سوابقش خبر داشت. حجر را به حضور طلبید و ابتدا با وی به نرمی سخن گفت و افزود: می‌دانم که با مغیره چه رفتاری داشتی و او تو را تحمل میکرد؛ ولی من مثل او نیستم. میدانی که زمانی دوستدار علی(ع) و دشمن معاویه بودم؛ اما آن روزگار گذشته است. امروز به جای آن، دوستی و رابطه با معاویه در دل من است. زبان خود را نگهدار، در خانه‌ات بنشین، هرچه نیاز داشتی بخواه، ولی مواظب خودت باش، مبادا کاری کنی که دستم را به خونت بیالایم! (8)

زیاد پس از مدتی تصمیم گرفت به بصره برگردد. عمروبن حریث به جانشینی خود گماشت و عزم سفر کرد؛ ولی چون از شورش حجر و مبارزه اش بیمناک بود، به او پیشنهاد کرد که با وی به بصره رود. حجر نپذیرفت و گفت: بیمارم، نمی‌توانم با تو بیایم.

او رفت و عمر بن حریث به جای او بر مسند نشست. ولی نبض کوفه در دست حجربن عدی و یارانش بود و نمی‌گذاشتند کارها طبق دلخواه والی پیش برود. کارگزار زیاد هم قضیه به زیاد نوشت و از او یاری خواست.

حجر و یارانش در مسجد کوفه مینشستند و مراقب اوضاع بودند. یک بار که عمربن حریث روز جمعه بر منبر رفت تا خطبه بخواند، به سویش سنگ‌ریزه پرتاب کردند. ناچار پایین آمد و به قصر رفت و در را به روی خود بست و جریان را به زیاد گزارش کرد. زیاد از وضع کوفه نگران شد و به کوفه آمد و در مسجد سخنرانی تند و تهدیدآمیزی کرد. آنان را که به عمرو سنگ پرتاب کرده بودند، شناسایی کرد و انگشتانشان را برید.

یک بار که زیاد در سخنرانی‌اش مکرر از معاویه به عنوان «امیرالمؤمنین» یاد کرد، حجربن عدی که این لقب را ویژه و شایسته حضرت علی(ع) می‌دانست نه معاویه، به زیاد اعتراض کرد و گفت: دروغ می‌گویی، چنان نیست. این صحنه بار دیگر تکرار شد. حجر، مشتی ریگ بر داشت و به سوی او پرتاب کرد و گفت: دروغ می‌گویی، لعنت خدا بر تو! زیاد از منبر پایین آمد، نماز خواند سپس به قصر رفت، حجر هم به خانه‌اش بازگشت. زیاد، سوارانی را برای دستگیری یا احضار حجر فرستاد. درگیری‌هایی چند میان یاران حجر و سوران زیاد در گرفت؛ ولی حاضر نشد پیش زیاد برود. زیاد، این ماجرا را نیز به معاویه نوشت... .معاویه هم در پاسخ نوشت: او را دستگیر کرده، به شام بفرست (9)

... حجر، با یاران اندکی در مسجد ماند. مأموران به سوی او آمدند تا نزد زیاد ببرند، هواداران حجر، او را در میان گرفتند و از یکی از درهای مسجد بیرون بردند. میان آن دو گروه درگیری پیش آمد؛ اما حجربن عدی از صحنه خارج شد و خود را به قبیله آزاد رساند و شبانه روز آن جا ماند. (10) از آن پس پنهان شد، چون می‌دانست که زیاد، دست از او بر نخواهد داشت.

اولین کسی که از بزرگان کوفه به دیدار زیاد رفت، محمدبن اشعث بود. زیاد از او خواست که برود و حجر را نزد او آورد. هر چه بهانه آورد که میان من و حجر رابطه‌ای نیست، زیاد نپذیرفت و تهدید کرد که اگر او را نیابی و نیاوری، شکمت را پاره خواهم کرد. محمدبن اشعث، غمگین و نگران بیرون رفت. در راه جریربن عبدالله را دید و از او کمک خواست. جریر نزد زیاد وساطت کرد که به محمدبن اشعث کاری نداشته باش، من خودم حجربن عدی را نزد تو خواهم آورد. او هم پذیرفت؛ ولی تهدید کرد که او را حاضر نکنی خودت را قطعه قطعه خواهم کرد. او سه روز مهلت خواست. نزد حجر رفت. دوازده تن از یاران حجر نیز با او بودند. حجر به این شرط پذیرفت نزد زیاد برود که او قول دهد که او را نزد معاویه بفرستد، تا هر چه نظر او باشد عملی شود. (11) حجر، 10 شب در زندان بود، (12) یاران حجر نیز مخفی شدند. زیاد، با تلاش بسیار و با کمک چهره‌های سرشناس کوفه و قبایل اطراف، توانست دوازده نفر از آنان را دستگیر کرده و به زندان افکند.

پیش از آنکه آنان را به شام بفرستد، استشهادی بر ضد آنان فراهم کرد و سران کوفه را واداشت تا امضا کنند. گروهی از مردم را هم وادار کرد آن متن را تأیید کنند، نوعی پرونده‌سازی برای از میان برداشتن یک مخالف!

وقتی پرونده‌سازی تکمیل شد، حجر و یارانش را با غل و زنجیر از زندان بیرون آوردند، و با همراهی نزدیک به یکصد نفر از مطمئن‌ترین سربازان و چند چهره دیگر، برای گواهی دادن نزد معاویه آماده حرکت به سوی شام کردند.گروهی که زیاد به شام فرستاده بود، چهارده نفر بودند.

در مجلسی که معاویه درباره آنان تصمیم می‌گرفت، برخی به وساطت پرداختند و درباره تعدادی از آنان در خواست آزادی کردند. معاویه، 6 نفر از آنان را به سبب در خواست 6 نفر از یارانش که با آن زندانیان دوستی یا خویشاوندی داشتند، بخشید و دستور داد آزادشان کنند.

مالک بن هبیره هم در خواست کرد که پسر عمویم حجر را هم به خاطر من ببخش. معاویه گفت: او سر کرده گروه است و اگر رهایش کنم، دوباره به کوفه رفته آشوب میکند، آن گاه مجبور میشویم تو را به عراق بفرستیم تا او را برای ما بیاوری! او هم رنجید و از نزد معاویه رفت و خانه‌نشین شد. (13)

 

   قبر تخریب شده «حجربن عدی» توسط وهابیون و تروریست های سور

 

 در شهادتگاه «مَرجُ العذراء»

سرزمین مرج العذراء (منطقه‌ای سرسبز در حدود 20 کیلومتری دمشق) که بازداشتگاه حجر و یاران او شده بود، از جهتی برای حجر بن عدی، عزیز و خاطره‌انگیز بود. در فتح این سرزمین و گسترش دامنه اسلام به آن سامان، حجر بن عدی نقش داشت. در زمان خلیفه دوم آن دیار، آغوش به روی اسلام گشود. وقتی حجر را دست بسته به مرج العذراء آوردند و نام آن جا را پرسید و فهمید، گفت: من اولین مسلمانی بودم که در این منطقه تکبیر گفتم و خدا را یاد کردم، اینک دست بسته و اسیر مرا به این جا آورده‌اند! (14)

بارها از حجر و یارانش خواستند که از امیر المومنین علی(ع) بیزاری بجویند تا آزاد شوند؛ ولی آنان زیر باز نرفتند و پذیرای شهادت در راه عشق مولا شدند. قبرهایی برای آنان کندند، کفن‌هایشان را آماده ساختند. حجر گفت: مثل این که کافریم، ما را می‌کشند و مثل آن که مسلمانیم، ما را کفن می‌کنند! (15)

مأموران آماده شدند که آنان را به قتل برسانند.هدبة بن فیاض، مأموریت داشت حجر بن عدی را گردن بزند.

طبق برخی نقل‌ها، فرزند حجر به نام «همّام» نیز همراه پدر بود. حجر به جلاد گفت: اگر به کشتن پسرم همام نیز مأموریت داری، او را زودتر از من به قتل برسان. جلاد نیز چنین کرد. وقتی به حجر گفته شد چرا چنین خواستی و داغدار فرزند نوجوان خویش شدی، گفت: ترسیدم وقتی شمشیر را بر گردن من ببیند وحشت کند و دست از ولای امیرالمؤمنین بردارد و در نتیجه، در روز قیامت من و او در بهشت برین که خداوند به صابران وعده داده است، همراه هم نباشیم.شهادت حجر بن عدی و یارانش در سال 51 هجری بود.

سخن معاویه پس از شهادت حجر بن عدی

پس از شهادت حجر عده‌ای از چاپلوسان دربار معاویه، به او تبریک گفتند که یکی از سرسخت ترین دشمنانش در کوفه از میان رفت؛ اما در همان مجلس، سخن از صلابت و پایداری حجر بود و لحظات قبل از شهادتش را بازگو می‌کردند. معاویه لب به سخن گشود و گفت: اگر من در میان یارانم چند نفر همچون حجر داشتم، دامنه حکومت امویان را تا همه جای دنیا می‌گستراندم؛ ولی... حیف و هیهات! کجا من امثال حجر را دارم؟ کسانی که در راه باورهایشان با تمام صلابت، فداکاری می‌کنند. و پس از درنگی آمیخته به غصه و حسرت گفت: روز من با حجر، بسی طولانی خواهد بود! (16) (اشاره‌ای بود به دادگاه عدل الهی در قیامت).

 

پی‌نوشت‌ها:

(1). نام منطقه ای در شمال دمشق، حجر و یارانش را در همان جا نیز شهید کردند و مدفن آنان نیز همان جاست.(2). حاکم نیشابوری، مستدرک صحیحین، ج 3، ص 468.(3). الاغانی، ج 16، ص 89.(4) ابن حجر، الاصابه، ج 1، ص 329.(5). وقعه صفین، ص 104.(6). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 345.(7). شیخ مفید، ارشاد، ص 17.(8). ابن سعد، طبقات، ج 6، ص 151.(9). الدرجات الرفیعه، سید علی خان، ص 427.(10). ابن اثیر، کامل، ج 2، ص 476.(11). تاریخ ابن عدیم (جلد مربوط به امام حسین و حجر)، ص 144.(12). ابن اثیر، کامل، ج 2، ص 476.(13). ابن اثیر، کامل، ج 3، ص 484.(14). اعیان الشیعه، ج 4، ص 580.(15). الدرجات الرفیعه، ص 428.(16). سید محمد بحر العلوم،، من مدرسه الامام علی علیه السلام، ص 52.

 

منبع: خبر آنلاين

 

 

 




  تصویری در شبکه خبری الغوطه الشرقیه که وابسته به معارضین سوری است منتشر شد که منتشر کنندگان آن مدعی شدند تصویر پیکر مبارک “حجر بن عدی” می باشد.

به گزارش وبگردی باشگاه خبرنگاران به نقل از عماد نیوز ، پس از انتشار خبر حمله تکفيري‌ها و وهابیون افراطی به مرقد مطهر "حجر بن عدی” و ربودن پیکر مطهر یاور امیرالمومنین (ع)، تصویری در شبکه خبری الغوطه الشرقیه که وابسته به معارضین سوری است منتشر گردید که ادعا شده است این تصویر متعلق به پیکر مبارک "حجر بن عدی” ، از صحابه رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) می باشد.



لازم به ذکر است که تاکنون هیچ منبع معتبری این عکس را تایید و یا تکذیب ننموده است.



نوشته شده در تاريخ 16 / 2 / 1392برچسب:تصویر منتشر شده پیکر مبارک "حجر بن عدی" +عکس, توسط حسین مقدم

این نبش قبر ،عقده ی دیرینه ی شماست

مسعود یوسف پور در جديدترين سروده خود را به موضوع نبش قبر حجر ابن عدي توسط جريان سلفي فعال در سوريه اختصاص داده است:

پایگاه مداحی .سایت هیئت ها .سایت مداحان . اخبار ,اخبار سیاسی ,اخبار مذهبی ,اخبار ایران ,اخبار جهان ,اخبار علمی ,اخبار فرهنگی ,خبر ,خبر سیاسی ,خبر علمی ,خبر فرهنگی ,سایت هیئت ها ,سایت مداحان ,پایگاه مداحی .سایت هیئت ها ,سایت مداحان ,پایگاه مداحی ,سایت نوحه ,سایت مذهبی ,آدرس هیئت های مذهبی ,مداحی ,دانلود نوحه ,روضه ,پایگاه مداحان ,مداحان ایران ,نوحه های زیبا ,پایگاه هیئتی ها ,پاتوق بچه هیئتی ها  

این نبش قبر، عقده ی دیرینه ی شماست
این ها گواهِ جنگ علیه خودِ خداست
وهاّبیان پست! چرا بس نمی کنید
اندازه ی خصومت یک قوم تا کجاست؟
گیرم که نبش قبر کنیدش، چه فایده؟
دیگر مزارِ ابن عدی در قلوب ماست ...
"یک عده آمدند پی نبش قبر"، آه
این حرفها چقدر برای من آشناست
تاریخ چند صفحه ورق خورد تا رسید
آنجا که دور قبر غریبی سر و صداست ...
تا نبش قبر فاطمه راهی نداشتند
دیدند ذوالفقار به دستان مرتضاست
ذهنم دوباره رفت به جایی شبیه این
حرف مدینه نیست دگر، حرف کربلاست
ده نیزه دار دور و برِ قبر کوچکی
حلقه زدند... لشگر دشمن چه بی حیاست
حالا رباب مانده و یک شیرخواره که
مثل سرِ حسین، سرش روی نیزه هاست...

منبع:.heiat110.loxblog.com



به راستى قلم در برابر عظمت و وفاى حجر، عاجز و نا توان است. او كسى نبود كه بزرگی‌ها و فداكاری‌هاى او را بتوان به آسانى ترسيم كرد، مرد وفا بود، شب زنده‌دار و روزه‌دار بود. او يك مسلمانان راستين بود. از دوران جوانى، دلاورى و شجاعت با سرشت او در هم آميخته شده و خون حماسه و پيكار در رگ‌هاى او جارى بود.

او در نوجوانى همراه برادرش «هانى بن عدى» به حضور پيامبر اسلام(ص) شرفياب شد و به آئين اسلام گرويد. او از دوران حيات پيامبر(ص) چيزى درك نكرد و پس از زمان اندكى كه از مسلمانى او مى‌گذشت پيامبر از دنيا رفت و در جنگ‌هاى زمان آن حضرت نيز اسم او به چشم نمی‌خورد.

او در عين رزمجوئى، مرد تقوى و نيايش و معنويت بود و به همين سبب او را حجرالخير مى‌ناميدند، در برابر حجر شر كه از ياران معاويه بود. او نسبت به مادرش همواره نيكى مى‌كرد و نماز و روزه فراوان انجام می‌داد. او هرگز بى‌وضو نمی‌ماند و هر وقت وضو مى‌گرفت، نماز می‌خواند. دعاى او در پيشگاه، پروردگار به هدف اجابت مى‌رسيد.

او نسبت به مادرش همواره نيكى مى‌كرد و نماز و روزه فراوان انجام می‌داد. او هرگز بى وضو نمی‌ماند و هر وقت وضو مى‌گرفت، نماز می‌خواند. دعاى او در پيشگاه، پروردگار به هدف اجابت مى‌رسيد

حجر مرد هدف و عقيده بود، او به مردان حق و فضيلت عشق می‌ورزيد، او هنگام مرگ ابوذر در ربذه همراه اشتر بر بالينى او حاضر شد، آرى مردان خدا از همرزمان خود چنين ياد مى‌كنند! حجر شيفته حق و عدالت و تشنه فضيلت و مردانگى و پيرو راستين اسلام بود و همه اين‌ها را در وجود على(ع) مى‌ديد.

حجر در زمان حضرت علی(ع) و در ميان ياران حضرت على(ع) نمونه بود. او در مدت خلافت اميرمؤمنان(ع) در هر سه جنگ صفين، نهروان و جمل در ركاب آنحضرت شمشير مى‌زد.

او پيش از شروع جنگ صفين، روزى پشتيبانى خود را از اميرمؤمنان(ع) چنين اعلام كرد: ما زاده جنگ و فرزندان شمشيريم مى‌دانيم جنگ را از كجا بايد شروع كرد و چگونه از آن بهره‌بردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده زود شناخيتم ما داراى ياران نيك، خويشاوندان و عشيره فراوان، رأى آزموده و نيروى پسنديده‌اى هستيم اينك اختيار ما در دست توست، اگر به شرق يا غرب جهان بروى، در ركاب تو هستيم و هر چه دستور بدهى اطاعت مى‌كنيم. اميرمؤمنان(ع) از اين وفادارى خوشحال شد و درباره او دعا كرد. يكى از افتخارات وى مقابله با ضحاك يكى از فرماندهان نامدار شام بود كه در اين نبرد پيروز شد.

حجر در جنگ صفين از طرف اميرالمؤمنين علی(ع) فرمانده قبيله كنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی ميسره‌ لشگر امام را برعهده داشت.

هنگامى كه نوبت قتل حجر وفادار و بزرگوار رسيد از دژخيم خود اجازه خواست دو ركعت نماز بخواند، او موافقت كرد، حجر به نماز ايستاد و نماز را طول داد، پرسيدند آيا از ترس مرگ نماز را طول دادى گفت: به خدا سوگند در عمرم هر وقت وضو گرفته‌ام، دو ركعت نماز خوانده‌ام و هرگز نمازى به اين كوتاهى نخوانده‌ام و براى اينكه خيال نكنيد من از مرگ می‌ترسم به اين كوتاهى خواندم و بعد گفت پس از مرگ من، زنجير از دست و پايم باز نكنيد و خون پيكرم را نشوئيد زيرا مى‌خواهم روز رستاخيز با همين وضع با معاويه روبرو شوم!

بعد از شهادت حضرت على(ع) و جريان صلح تحميلى بر امام حسن(ع) حاكمان شهرها به دستور معاويه شروع به شكنجه و آزار شيعيان حضرت على(ع) كردند، يكى از اين حاكمان مغيره بود كه چون از محبوبيت عمومى و شايستگى و فضيلت حجر آگاه بود ناگزير به آن اعتراف مى‌كرد و می‌گفت، نمى‌خواهم بهترين مردان شهر را بكشم تا آنان در پيشگاه خدا سعادتمند شوند و من بدبخت و تبهكار! او اضافه كرد با قتل حجر و ياران او معاويه در دنيا به عزت و آقائى مى‌رسد ولى مغيره روز قيامت ذليل و مغذب مى‌شود.

پس از شهادت امام مجتبی(ع) رفت و آمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با امام حسين(ع)، دست‌نشاندگان معاويه به دستور او سختگيری بيشتری نسبت به شيعيان، به‌خصوص شيعيان كوفه می‌كردند و بعضی از چهره‌های سرشناس شيعه را به بهانه‌های پوچ و بی‌اساس به قتل می‌رساندند. يكی از آنان حجربن عدی كندی بود.

حجر بن عدى فرداى ضربت خوردن مولاى متقيان چنين گفت: تأسف و اندوه من به خاطر سرور پرهيزگاران، پدر پاكان، و شير مرد پاكيزه خوئى است كه او را كافرى پست و گمراه، و دور از رحمت خدا و گنهكارى مفسد و سنگدل كشت. لعنت خدا بر كسى باد كه از شما خاندان دورى كند، زيرا شما از خاندان پيامبر راهنما و نقطه اميد من در روز رستاخيز است.

چشمان نافذ و بصير امير مؤمنان(ع) به سوى حجر دوخته شد و او را مخاطب ساخته و فرمود: «چگونه خواهى بود هنگامى كه تو را به تبرى از من فرا خوانند و چه خواهى گفت در آن حال كه از تو بخواهند پيوند دوستى‌ات را از من بگسلى؟» حجر پاسخ داد: به خدا سوگند، اگر با شمشير بدنم را پاره پاره كنند و اگر خرمنى از آتش بيفروزند تا مرا در آن بيندازند، تمام اينها را قبول مى كند ولى تبرى از تو را، نه! حضرت على(ع) شهادت حجر و يارانش را پيشگوئى كرد و فرمود: اهل كوفه! هفت نفر از بهترين مردان شما در عذراء كشته خواهند شد و وضع آنان مانند اصحاب اخدود خواهد بود.

در سال 50 هجرى دست مرگ طومار عمر مغيره بن شعبه را در هم نورديد و معاويه، زياد بن ابيه، برادرخوانده بدنام و سفاك خود را كه حكمران بصره بود به حكمرانى كوفه نيز منصوب نمود. اما با چنان اعتراض سختى و مبارزه بى امانى از جانب جهر مواجه شد كه بر فراز منبر رفت و چنين گفت اگر نتوانم اين قريه ناچيز (يعنى كوفه) را از شر تحريكات حجر حفظ كنم مرد نيستم! من بلائى بر سر حجر بياورم كه براى آيندگان عبرت باشد!

اما مغيره با سرسختى حجر و يارانش مواجه شد و ناگزير پس از تلاش‌هاى فراوان از دستگيرى وى نااميد شد اما با بى‌وفائى و خيانت كوفيان چندى بعد حجر مجبور شد در عوض دادن امان‌نامه از ظرف زياد خود را تسليم كند چون هم‌رزمان حجر بازداشت و سركوب شدند، زياد براى اينكه معاويه را به كشتن حجر وا دارد شروع به جمع آورى شهادت‌هاى دروغ و طومارى بى‌اساس بر ضد حجر و هم‌رزمانش كرد. و سرانجام حجر و يازده تن از يارانش را به شام حركت داد و در نتيجه هفت تن از همراهان حجر آزاد و باقى به مرگ محكوم شدند.

هنگامى كه نوبت قتل حجر وفادار و بزرگوار رسيد از دژخيم خود اجازه خواست دو ركعت نماز بخواند، او موافقت كرد، حجر به نماز ايستاد و نماز را طول داد، پرسيدند آيا از ترس مرگ نماز را طول دادى گفت: به خدا سوگند در عمرم هر وقت وضو گرفته‌ام، دو ركعت نماز خوانده‌ام و هرگز نمازى به اين كوتاهى نخوانده‌ام و براى اينكه خيال نكنيد من از مرگ می‌ترسم به اين كوتاهى خواندم و بعد گفت پس از مرگ من، زنجير از دست و پايم باز نكنيد و خون پيكرم را نشوئيد زيرا مى‌خواهم روز رستاخيز با همين وضع با معاويه روبرو شوم!

خبر شهادت جانگداز حجر دلير و همرزمانش بازتاب وسيع داشت. من جمله اعتراض شديد امام حسين(ع) به معاويه بود.

شهادت حجر تأثير بسياری بر روحيه مردم گذاشت و موج نفرت از خاندان اموی سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت، معاويه برای اين كه عمل خود را توجيه كند، گفت: در آن زمان هيچ مرد عاقل و كاردانی نزد من نبود تا مرا از اين كار باز دارد.



نوشته شده در تاريخ 14 / 2 / 1392برچسب:مروری بر زندگينامه حجربن عدی صحابه امام علی(ع), توسط حسین مقدم

 

 

دانلود فیلم

به گزارش روز شنبه پایگاه خبری شبکه العالم، جبهه النصره با انتشار بیانیه‌ای در شبکه‌های اجتماعی و اینترنت، اذعان کرد که پیکر "حجر بن عدی" را به جای دیگر منتقل کرده است؛ به این دلیل که نظام سوریه به جای قبر ساختمانی را اطراف آن ساخته است.

عناصر جبهه النصره پنج شنبه گذشته پس از کندن قبر حجر بن عدی، پیکر ایشان را به مکانی نامعلوم منتقل کردند.
برخی سایتهای اینترنتی به نقل از شاهدان تأکید کردند، پیکر حجر بن عدی هنگام خارج کردن آن از قبر کاملا سالم و مانند روز اول تازه بود.
منطقه "عدرا" در استان "ریف دمشق" که پیکر حجر بن عدی در آنجا مدفون بود، تحت کنترل عناصر وابسته به گروهک تروریستی جبهه النصره است.
این گروهک تروریستی و دیگر گروه‌های افراطی بارها تهدید کرده‌اند که اماکن زیارتی و مقدس را در سوریه تخریب می‌کنند.
قطر، عربستان و ترکیه در پس پرده اهانت به مقدسات
شيخ حسام شعيب از مبلّغان اسلامي كشورهاي قطر، تركيه و عربستان را به همدستي با گروه هاي تكفيري براي اهانت به مقدسات اسلامي و تخريب قبور بزرگان ديني متهم كرد و گفت: نبش قبر صحابي بزرگوار حجر بن عدي در ريف دمشق جرمي نابخشودني و توهين به اسلام است و سازمان همكاري اسلامي بايد مانع تكرار چنين اهانت هایي شود.
شیخ حسام در گفت وگو با شبكه خبري العالم اظهار داشت: نبش قبر اين صحابي بزرگوار اهانت آشكار به اصحاب پيامبر اسلام (ص) و اهل بيت (ع) محسوب مي شود و نشان مي دهد كه گروه هاي مسلح تكفيري و وهابي همچنان به تخريب اماكن مقدس ادامه مي دهند و ارزشي براي مؤمنين و مسلمانان قائل نيستند.
"شیخ مهدی الصمیدعی" مفتي اهل سنت عراق نیز در مصاحبه با العالم، سكوت سازمانهاي اسلامي در قبال تعدي به آرامگاه "حجر بن عدي" را محکوم کرد و هشدار داد كه این سکوت باعث بروز فتنه ميان مسلمانان مي شود.
پایکوبی عناصر مسلح هنگام نبش قبر حجر بن عدی
"احمد الخباز" از شاهدان این اقدام تجاوزکارانه، به خبرنگار العالم گفت: عناصر مسلح هنگام ارتکاب این جنایت، به جشن و پایکوبی پرداختند.
وی تأکید کرد: مردم سوریه پس از شنیدن این اقدام تروریست‌ها به شدت خشمگین و ناراحت شده اند.
الخباز خاطرنشان کرد: مرقد این یار پیامبر (ص)، برای مردم سوریه از اماکن و زیارتگاه‌های شناخته شده و معروف بود.
الخباز اظهار داشت: افراد بسیاری شاهد این اقدام تروریستها بودند؛ و آنها پس از حفر قبر حجر بن عدی، پیکر پاک ایشان را به مکانی نامعلوم بردند.
الخباز تأکید کرد: تخریب این مکان مقدس و نبش قبر حجر بن عدی که از سوی مرکز جهانی فتوا به رسمیت شناخته شده، اقدامی برخاسته از تفکر وهابیت است.
وی افزود: آیا حمله به قبر حجر بن عدی همان آزادی ادعایی مخالفان مسلح است؛ آیا آنان می‌خواهند مردم سوریه را از اسلام، فرهنگ و انسانیت آزاد کنند.
الخباز گفت: عناصر مسلح هنگام حفر قبر حجر بن عدی که قبر عمیقی بود، به جشن و پایکوبی می پرداختند.
الخباز درباره هویت کسانی که دست به این اقدام جنایتکارانه زده اند، اظهار داشت: آنان در شبکه های اجتماعی و اینترنت خود را از اعضای "ارتش آزاد" معرفی کردند.



نوشته شده در تاريخ 14 / 2 / 1392برچسب:مسؤول نبش قبر حجر بن عدی + عکس, توسط حسین مقدم

تمامي حقوق مطالب براي .::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. . محفوظ مي باشد