.::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. .
.

 

آيا در اسلام دموکراسي وجود دارد ؟
شبهه:

گفته ميشود : در اسلام دموکراسي وجود ندارد و اساسا اسلام با دموکراسي در تضاد و تناقض است ، چون به هيچ عنوان انسانها از نظر اسلام اجازه انتخاب ندارند بلکه مجبور هستند به همان دستورات ديني بدون چون و چرا عمل کنند .
جواب: در ادامه مطلب

واژه دموکراسي از واژه Demos که يک کلمه يوناني و به معني مردم است مشتق شده و تقريبا واضح ترين معني که براي اين کلمه ميتوان ذکر کرد حکومت ملي يا مردم سالاري است به اين معني که در نحوه انتخاب حکومت حق با مردم باشد .

اول اين کلمه مربوط به حکومت ميشود نه به اديان و ديانت ها و در مرحله دوم اسلام نيز با اين کلمه در تضاد نيست بلکه خود دين مقدس اسلام يکي از امتيازاتي که دارد اينست که به آراء و انظار مردم احترام قائل است .

وانگهي در رابطه با جواب از شبهه فوق بايد گفت : در اتخاذ عقايد و انديشه ها انسان در وحله اول آزاد است و به همين لحاظ قرآن کريم ميفرمايد : « لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ " در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است " » .
در رابطه با شأن نزول آيه فوق مفسر معروف اسلامى طبرسى در مجمع البيان در شان نزول آيه نقل مى كند: مردى از اهل مدينه بنام ابو حصين دو پسر داشت برخى از بازرگانانى كه به مدينه كالا وارد مى كردند هنگام برخورد با اين دو پسر آنان را به عقيده و آيين مسيح دعوت كردند، آنان هم سخت تحت تاثير قرار گرفته و به اين كيش وارد شدند و هنگام مراجعت نيز به اتفاق بازرگانان به شام رهسپار گرديدند ابو حصين از اين جريان سخت ناراحت شد و به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اطلاع داد و از حضرت خواست كه آنان را به مذهب خود برگرداند و سوال كرد آيا مى تواند آنان را با اجبار به مذهب خويش باز گرداند؟ آيه فوق نازل گرديد و اين حقيقت را بيان داشت كه : در گرايش به مذهب اجباري و اکراهي در کار نيست .
در تفسير المنار نقل شده كه ابو حصين خواست دو فرزند خود را با اجبار به اسلام باز گرداند، آنان به عنوان شكايت نزد پيغمبر آمدند ابو حصين به پيامبر عرض كرد من چگونه به خود اجازه دهم كه فرزندانم وارد آتش ‍ گردند و من ناظر آن باشم آيه مورد بحث به همين منظور نازل شد .
از آنجا كه دين و مذهب با روح و فكر مردم سر و كار دارد و اساس و شالوده اش بر ايمان و يقين استوار است خواه و ناخواه راهى جز منطق و استدلال نمى تواند داشته باشد و جمله لا اكراه فى الدين در واقع اشاره به همين نکته است .
به علاوه همانگونه كه از شان نزول آيه استفاده مى شود، بعضى از ناآگاهان از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم مى خواستند كه او همچون حكام جبار با زور و فشار اقدام به تغيير عقيده مردم (هر چند در ظاهر) كند، آيه فوق صريحا به آنها پاسخ داد كه دين و آيين چيزى نيست كه با اكراه و اجبار تبليغ گردد، به خصوص ‍ اينكه در پرتو دلائل روشن و معجزات آشكار، راه حق از باطل آشكار شده و نيازى به اين امور نيست .
بلکه حرمت تقليد و قبول قول ديگران در رابطه با پذيرش اعتقاديات بر همين نکته استوار است ، زيرا اگر انساني خودش با دليل و برهان عقايدي را نپذيرد ، ديگران نميتوانند او را مجبور به اين کار کنند و اگر با برهان و دليل راهي را پذيرفت ديگران نميتوانند او را از آن راه باز دارند .
حال اگر کسي با دليل و برهان معتقد به اسلام شد و پس از اعتقاد به خداوند يکتا و نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم،اسلام را به عنوان ديني که ميتواند سعادت او را در دنيا و آخرت تأمين کند قبول کرد ، ديگر در احکام و قوانين اسلام جائي براي چانه زدن باقي نمي ماند که مثلا بگويد من اين قسمت را مي پذيرم و آن قسمت را نمي پذيرم زيرا براي او از اول ثابت شده بود که اسلام ديني است الهي و ضمانت کننده سعادت بشر و روي همين اعتقاد هم به اسلام روي آورده بود .
آيا ميشود فردي تابعيت کشوري را بپذيرد و بعد از قبول تابعيت بگويد که من فلان قانون را قبول دارم و فلان قانون را قبول ندارم و چون قول ندارم پس خودم را ملزم به عمل کردن به آن قانون نميدانم و اگر دستگاه حاکمه آن کشور او را در اثر مخالفت بعضي از قوانين تحت باز پرسي قرار دادند ، داد و فرياد راه بيندازد که دموکراسي وجود ندارد ؟ .
پس قبول اسلام از روي اعتقاد يعني قبول تمام جزئيات آن زيرا کسي که عام را پذيرفت خاص را هم پذيرفته است .
و اما در نحوه حکومت که مثلا سلطنتي باشد يا جمهوري بشکل فدرال باشد يا شکل هاي ديگر ، يقينا مردم ميتوانند دخالت کنند و نحوه حکومت را با انتخاب آراء خود معين نمايند .
مسلماً مسلمان چون معتقد به اسلام است ، اگر در جامعه اي اکثريت مسلمان بودند ، قوانين حکومتي هم قوانين اسلامي خواهد بود و اقليتي که يا آن قوانين را قبول ندارند يا به نحوه حکومت انتخاب شده از طرف اکثريت رأي نداده اند ، بايد به آراء اکثريت احترام داشته باشند ضمن آنکه حقوق آنها هم پامال نشده و از بين نرود ، چنانکه امروزه در تمام دنيا هم معمول است که اقليت مخالف حزب حاکم يا مخالف حکومت نميتوانند قوانيني را که به امضاي اکثريت به تصويب رسيده است مورد نقض و ابرام قرار دهند .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تمامي حقوق مطالب براي .::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. . محفوظ مي باشد