.::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. .
.

شبهه:

آیا قضیه هجوم به خانه ی وحی در منابع اهل سنت وجود دارد ؟ 

جواب:

بله ، این قضیه نیز در منابع و مصادر اهل سنت وجود دارد که ذیلا به آن می پردازیم :

 

مسعودی در اثبات الوصیه صفحه ۱۴۵ و ۱۴۶ مینویسد :

 

فوجهوا الی منزله فهجموا علیه .

بس بر منزل امیر المومنین علی علیه السلام شتاب بردند (شتافتند) .

 

ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامه و الساسیه جلد ۱ صفحه ۱۶ باب کیف کانت بیعه علی بن ابی طالب کرم الله وجهه مینویسد :

 وإن أبا بکر رضی الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی کرم الله وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم وهم فی دار علی فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب وقال والذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لأحرقنها على من فیها فقیل له یا أبا حفص إن فیها فاطمة فقال وإن فخرجوا فبایعوا إلا علیا .

 

ابابکر گروهی را جویا شد که از بیعت با او تخلف کرده بودند و نزد علی میباشند پس عمر را به سوی آنها فرستاد ؛ عمر نزد آنها آمد و آنها را صدا زد و حال آنکه ایشان در خانه علی علیه السلام بودند . ولی آنها خارج نشدند و از خارج شدند اباء داشتند پس عمر هیزم طلب کرد و گفت : قسم به خدایی که جان عمر در دست اوست یا از خانه خارج میشوید یا خانه را با تمام کسانی که در خانه هستم می سوزانم

بعضی ها به عمر گفتند : ای ابا حفص (کنیه عمر) در این خانه فاطمه وجود دارد عمر گفت اگر چه فاطمه در خانه باشد.

پس آن گروه از خانه خارج شدند و با ابابکر بیعت کردند غیر از علی .

 

ابن قتیبه دینوری در الامامة و السیاسه جلد ۱ صفحه ۱۶ باب کیف کانت بیعه علی بن ابی طالب کرم الله وجهه مینویسد :

فأتى عمر أبا بکر فقال له ألا تأخذ هذا المتخلف عنک بالبیعة فقال أبو بکر لقنفد وهو مولى له اذهب فادع لی علیا … قال عمر الثانیة لا تمهل هذا المتخلف عنک بالبیعة فقال أبو بکر رضی الله عنه لقنفذ عد إلیه فقل له خلیفة رسول الله یدعوک لتبایع … ثم قام عمر فمشى معه جماعة حتى أتوا باب فاطمة فدقوا الباب فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها یا أبت یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن أبی قحافة فلما سمع القوم صوتها وبکاءها انصرفوا باکین وکادت قلوبهم تنصدع وأکبادهم تنفطر وبقی عمر ومعه قوم فأخرجوا علیا فمضوا به إلى أبی بکر فقالوا له بایع فقال إن أنا لم أفعل فمه قالوا إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک فقال إذا تقتلون عبد الله وأخا رسوله قال عمر أما عبد الله فنعم وأما أخو رسوله فلا وأبو بکر ساکت لا یتکلم .

 

پس عمر به نزد ابابکر آمد و به او گفت : آیا از این کسی که از بیعت تخلف کرده بیعت نمیگیری ؟(منظور علی بن ابی طالب علیه السلام است) پس ابوبکر به غلام خود قنفذ گفت : برو و علی را بخوان  و صدا بزن … برای بار دوم عمر عمر به ابابکر و قنفذ گفت : به این کسی که از بیعت تخلف کرده و سر باز زده است مهلت ندهید (یعنی به علی علیه السلام مهلت ندهید) بعد ابوبکر به قنفذ گفت : برگرد و به سوی او برو (مراد حضرت علی علیه السلام) و به او بگو خلیفه رسول الله تورا میخواند که با او بیعت کنی … سپس عمر برخواست و گروهی با او حرکت کردند تا به درب خانه ی فاطمه علیها السلام رسیدند . در این هنگام درب را کوبیدند  .

فاطمه سلام الله علیها چون صدای آنها را شنید با ندای بلندی گفت : ای پدرم ، یا رسول الله بعد از تو ابن خطاب (عمر) و ابن ابی قحافه (ابابکر) چه بر سر ما آوردند . پس جمعی از آن گروه چون صدای فاطمه را شنیدند بازگشتند در حالی که اشک می ریختند که نزدیک بود قلبهایشان کنده شود ( مراد این است که بشدت دلشان لرزید) و جگر شان تکه تکه و پاره شود .

ولیکن عمر با جمعی باقی ماندند ؛ پس آنها علی علیه السلام را از خانه بیرون کشیدند و اورا با زور برای بیعت به سوی ابابکر بردند و به او با زور گفتند که با ابوبکر بیعت کن .

پس فرمود ( علی علیه السلام ) : اگر بیعت نکنم چه میکنید ؟

گروه و جماعت حاضر گفتند : بنابر این قسم به خدایی که جز او خدایی نیست گردنت را خواهیم زد .

علی علیه السلام به آنها گفت : آیا می خواهید بنده ی خدا و برادر رسول الله را بکشید ؟

عمر جواب داد : بنده خدارا بلی و برادر پیامبر را نه (منظور عمر این بود که تو بنده خدایی ولی برادر پیامبر نمی باشی ) در این هنگام ابوبکر ساکت شد و دیگر چیزی نگفت ) .

 

سوال آیا عمر از پیامبر نشنیده بود که علی برادر من است :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله : مکتوب علی باب الجنة لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، علی بن ابی طالب اخو رسول الله قبل ان یخلق السماوات و الارض بالفی عام .

دو هزار سال قبل از آفرینش آسمان ها و زمین بر درب بهشت نوشته شده بود : که معبودی غیر از خدا نمیباشد و محمد پیامبر او و علی فرزند ابوطالب برادر اوست .

 

حلیة الاولیاء جلد ۷ صفحه ۲۵۶٫

 

ذخائر العقبی صفحه ۶۶ و ۶۷ .

 

کنز العمال جلد ۱۱ صفحه ۶۲۴ .

 

لسان المیزان جلد ۱     صفحه ۴۵۷ .

میزان الاعتدال جلد۱    صفحه ۲۶۹ .     البته در این دو قول مضمون این کلام میباشد .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تمامي حقوق مطالب براي .::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. . محفوظ مي باشد