.::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. .
.

شبهه:

آیا قضیه آتش افروزی و تهدید به آتش نسبت به خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها در منابع اهل سنت وجود دارد؟

جواب:

بله ، قضیه تهدید به آتش افروزی و آتش افروزی درب خانه وحی در منابع اهل سنت وجود دارد که به ذکر بعضی از این منابع می پردازیم :

بلاذری در انساب الاشراف جلد ۱ صفحه ۵۸۶ می نوسد :

 إن أبا بکر أرسل إلى علی یرید البیعة ، فلم یبایع ، فجاء عمر ومعه فتیلة ، فتلقته فاطمة على الباب ، فقالت فاطمة : یا بن الخطاب ، أتراک محرقا علی بابی ؟ ! قال : نعم .

به تحقیق ابابکر عمر را برای بیعت به سوی علی علیه السلام فرستاد . پس علی علیه السلام بیعت نکرد ، سپس عمر با فتیله ای آمد ( منظور آتشی در دست وی بود ) پس فاطمه سلام الله علیها به پشت درب آمد . سپس فاطمه سلام الله علیها به پسر خطاب (عمر) گفت : آیا میخواهی درب منزلم را به آتش بکشی ؟ عمر جواب داد بله .

ابن عبد ربه در عقد الفرید جلد ۵ صفحه ۱۳ می نویسد :

وأما علی والعباس والزبیر ، فقعدوا فی بیت فاطمة حتى بعث إلیهم أبو بکر[ ولم یکن عمر هو الذی بادر ، بعث أبو بکر عمر بن الخطاب ] لیخرجوا من بیت فاطمة وقال له : إن أبوا فقاتلهم ، فأقبل بقبس من نار على أن یضرم علیهم الدار ، فلقیته فاطمة فقالت : یا بن الخطاب ، أجئت لتحرق دارنا ؟ قال : نعم ، أو تدخلوا ما دخلت فیه الأمة .

و اما علی علیه السلام و عباس و زبیر در خانه فاطمه سلام الله علیها نشسته بودند ابوبکر عمر را به سوی آنان فرستاد که از خانه فاطمه سلام الله علیها خارج شوند و ابوبکر به عمر گفت :  اگر بیعت نکردند با آنان به جنگ .

سپس عمر مقداری آتش آورد و آتش را پیش (نزدیکی ) درب گذاشت .

پس فاطمه سلام الله علیها آمد و گفت : ای پسر خطاب آیا میخواهی خانه ی مارا به آتش بکشی ؟

عمر گفت :  بله ؛ بلکه آنانی نیز که در خانه هستند (را به آتش خواهم کشید) .

مسعودی در مروج الذهب جلد ۳ صفحه ۸۶ و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه جلد ۲۰ صفحه ۱۴۷ می نویسند :

قال عروة فی مقام العذر والاعتذار لأخیه عبد الله ابن الزبیر : بأن عمر أحضر الحطب لیحرق الدار على من تخلف عن البیعة لأبی بکر .

عمر هیزم را حاضر کرد تا درب را بسوزاند ، بر کسانی که از بیعت ابوبکر تخلف کرده بودند (منظور همان خانه ی فاطمه سلام الله علیها که علی علیه السلام و زبیر و عباس و… در آن بودند) .

ابن شحنه در روضة المناظر فی أخبار الأوائل والأواخر چاپ در حاشیه کتاب الکامل لابن اثیر جلد ۱۱ صفحه ۱۱۳ مینویسد :

 ان عمر جاء إلى بیت علی لیحرقه على من فیه .

به درستی که عمر به خانه ی علی علیه السلام آمد برای اینکه بسوزاند آنچه در آن است . (مراد این که خانه را با اهلش بسوزاند) .

ابو الفداء در المختصر فی اخبار البشر جلد ۱ صفحه ۱۵۶ مینویسد :

فاقبل عمر بشی من نار علی ان یضرم الدار .

عمر با پاره ای آتش پیش آمد تا خانه را به آتش بکشد .

محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری جلد ۲ صفحه ۴۴۳ مینویسد :

 حدثنا ابن حمید قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب قال أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لاحرقن علیکم أو لتخرجن إلى البیعة .

عمر به خانه ی علی آمد در آن خانه طلحه و زبیر و چند نفر از مردان مهاجرین حضور داشتند .

سپس عمر گفت : یا برای بیعت خارج میشوید یا خانه را همراه شما (وآنانی که در خانه هستند) به آتش میکشم .

ابن عبد ربه در عقد الفرید جلد ۲ صفحه ۷۳ مینویسد :

فأقبل ]عمر[  بقَبس من نار على أن یُضرم علیهم الدار، فلقیته فاطمةُ، فقالت: یا بن الخطاب، أجئت لتُحرق دارنا؟ قال: نعم، أو تدخلوا فیما دخلتْ فیه الأمة.

سپس عمر مقداری آتش آورد و آنهارا پیش (نزدیکی ) درب (خانه حضرت زهرا سلام الله علیها) گذاشت .

پس فاطمه سلام الله علیها آمد و گفت : ای پسر خطاب آیا میخواهی خانه ی مارا به آتش بکشی ؟

عمر گفت :  بله ؛ بلکه آنانی نیز که در خانه هستند (را به آتش خواهم کشید) .

قال عمر بن الخطاب : أحرقوا دارها بمن فیها؛ وما کان فی الدارغیرعلی وفاطمة والحسن والحسین .

عمر بن خطاب گفت : خانه را با انانی که در آن هستند به آتش بکشید ؛ در خانه کسی جز علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) نبود .

بلاذری در انساب الاشراف جلد ۱ صفحه ۲۵۲ مینویسد :

 أن أبا بکر أرسل]عمر[ إلى علیّ یرید البیعة، فلم یبایع. فجاء عمر، ومعه قبس فتلقته فاطمةُ على الباب، فقالت فاطمة: یا بن الخطاب، أتراک محرّقاً علی بابی؟ قال: نعم، ...وجاء علی،...وقال: کنتُ عزمتُ أن لا أخرج من منزلی حتى أجمع القرآن .

به تحقیق ابابکر عمر را برای گرفتن بیعت فرستاد ، پس با او بیعت نکردند ؛ پس عمر آمد و همراه آن فتیله ( آتشی ) بود در این هنگام فاطمه سلام الله علیها آمد و با عمر ملاقات کرد و به او گفت : ای پسر خطاب ؛ میخواهی خانه را بسوزانی ؟

عمر گفت : بله میخواهم خانه را بسوزانم .

در این هنگام حضرت علی علیه السلام آمدند و خطاب به عمر گفتند : من در خانه میباشم و تا زمانی که قرآن را جمع آوری نکرده ام خارج نخواهم شد ( علت اینکه حضرت از منزل خارج نشدند ، بنابر وصیت پیامبر بود که به حضرت فرموده بودند تا قرآن را جمع نکردی از منزل خارج نشو . شرح و متن این روایت در بخش بیعت اجباری آمده است ) .

در مورد این روایت این نکته فهمیده میشود که عدم دفاع حضرت علی از حضرت زهرا علیهما السلام بنابر وصیت نبی مکرم اسلام ، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله بوده است نه امری دیگر . در غیر این صورت اگر حضرت علی علیه السلام اقدامی میکردند هیچ یک از افراد بی شرم و حیا که بر خانه ی حضرت هجوم برده بودند زنده نمی ماندند و اینقدر وقیحانه و بی ادبانه به طرف پاره تن رسول خدا حمله ور شدند و آن حضرت را مورد ضرب و جرح قرار دادند و جسارت نمودند .

مسعودی در اثبات الوصیه صفحه ۱۴۵ مینویسد :

فوجهوا إلى منزله فهجموا علیه ، وأحرقوا بابه ، واستخرجوه منه کرها ، وضغطوا سیدة النساء بالباب ، حتى أسقطت محسنا .

بس بر منزل امیر المومنین علی علیه السلام شتاب بردند (شتافتند) و درب خانه اش (حضرت علی علیه السلام) را به اتش کشیدند و به زور اورا خارج کردند و با درب به سیده نساء العالمین زدند  تا آن جائی که محسن سقط گردید .

این روایتی که مسعودی بیان کرده دارای چندین بُعد میباشد :

اول : اینکه نشان میدهد که به خانه ی وحی یورش برده و حمله کردند و آن خانه را به آتش کشیدند .

دوم : این است که با ضربه ای که به درب خانه زدند منجر به اصابت درب با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گردید و موجب گردید که قلب آن حضرت را ناراحت سازند .

سوم : ضربه ی سنگین آن افراد بی شرم و حیا نسبت به ناموس خدا سبب سقط فرزندی گردید که در شکم آن حضرت بود ( مراد حضرت محسن علیه السلام میباشد ) ) .

ابن عطیه درمؤتمر علمای بغداد ص۶۳ ]به نقل از الهجوم علی بیت فاطمه سلام الله علیها صفحه ۱۸۹ [ می نویسد :

 وأحرق الباب بالنار، ولما جاءت فاطمة خلف الباب لترد عمر وحزبه عَصَر عمر فاطمة بین الحائط والباب عصرة شدیدة قاسیة حتى أسقطت جنینها ونبت بسمار الباب فی صدرها وصاحت فاطمة: أبتاه یارسول الله انظر ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن أبی قحافة! فالتفت عمر إلى مَن حوله وقال: إضربوا فاطمة، فانهالت السیاط على حبیبة رسول الله وبضعته حتى أدموا جسمها .

و خانه را به آتش کشید  ، و فاطمه سلام الله علیها به پشت درب آمد تا عمر را رد کند (یعنی از کارش که قصد هجوم به داخل خانه بود منصرف کند) عمر با ناراحتی فاطمه سلام الله علیها را بین دیوار و درب به شدت زد به طوری که جنین در فاطمه ( در شکم فاطمه ) سقط گردید و میخ درب برسینه ی ( یا پهلو ) فاطمه سلام الله علیها فرورفت . در این هنگام فاطمه سلام الله علیها به شدت و با صدایی بلند صدا زد : ای پدر ! ای رسول خدا ! ببین بعد از تو پسر ابی قحافه ( ابوبکر ) و پسر خطاب ( عمر ) بر ما چه کردند ؟

عمر تا این سخن را شنید به کسانی که پیش آن ( در کنار آن ) بودند گفت : فاطمه را بزنید ، پس تازیانه بر حبیبه رسول خدا و پاره ی تن رسول خدا فرود آمد تا جائی که خون از جسم او ( حضرت زهرا سلام الله علیها ) جاری شد .

الامامة و السیاسه جلد ۱ صفحه ۱۶ :

وإن أبا بکر رضی الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بیعته عند علی کرم الله وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم وهم فی دار علی فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب وقال والذی نفس عمر بیده  لتخرجن أو لأحرقنها على من فیها فقیل له یا أبا حفص   إن فیها فاطمة  . فقال و ان .

بدرستی که ابابکر آگاه شد که گروهی از بیعت با او سرباز زدند و در نزد حضرت علی علیه السلام میباشند . پس در این هنگام عمر را به سوی آنان فرستاد تا از آنها بیعت بگیرد . (عمر) وقتی به خانه علی علیه السلام رسید فریاد بر آورد که خارج شوید . در این هنگام او (عمر) هیزم طلبید و گفت : قسم به کسی که جان عمر در دست اوست خارج شوید و گرنه این خانه و آنانی که در آن هستند را به آتش خواهم کشید .

حاضران به عمر گفتند : ای اباحفص ( کنیه عمر) در این خانه فاطمه سلام الله علیها میباشد .

عمر گفت : اگر چه او باشد ( اگر چه فاطمه سلام الله علیها در خانه باشد) .

المصنف ابن ابی شیبه جلد ۹ صفحه ۳۲۳ با سند صحیح نقل میکند که :

أَنَّهُ حِینَ بُویِعَ لأَبِی بَکْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ  کَانَ عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ یَدْخُلاَنِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ  فَیُشَاوِرُونَهَا وَیَرْتَجِعُونَ فِی أَمْرِهِمْ ، فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ ، فَقَالَ : یَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ , وَاللهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إلَیْنَا مِنْ أَبِیک , وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إلَیْنَا بَعْدَ أَبِیک مِنْک , وَأَیْمُ اللهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِیَّ إنْ اجْتَمَعَ هَؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ یُحَرَّقَ عَلَیْهِمْ الْبَیْتُ ، قَالَ : فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاءُوهَا ، فَقَالَتْ : تَعْلَمُونَ ، أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیُحَرِّقَنَّ عَلَیْکُمْ الْبَیْتَ وَأَیْمُ اللهِ لَیَمْضِیَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَیْهِ .

هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند علی علیه السلام  و زبیر در خانه فاطمه سلام الله علیها به گفتگو و مشاوره می پرداختند و این مطلب به عمربن خطاب رسید . اوبه خانه فاطمه سلام الله علیها  آمد و گفت : ای دختر رسول خدا محبوب ترین فرد برای ما پدر تو و بعد از پدرت تو هستی ؛ ولی سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن ها بسوزانید .

عمر این جمله را گفت و بیرون رفت ، وقتی علی علیه السلام و زبیر به خانه بازگشتند دختر گرامی پیامبر اسلام به علی علیه السلام و زبیر فرمودند : عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما (مبنی بر عدم بیعت با ابابکر) تکرار شود ، خانه را هنگامی که شما در آن هستید آتش میزنم ، به خدا سوگند آنچه را که قسم خورده است انجام میدهد .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تمامي حقوق مطالب براي .::پايگاه اهل البيت عليهم السلام::. . محفوظ مي باشد